کی K

کی می رسد روز وصال بی قراران ( اشعار کافشین (کریم شاهزاده رحیمی))

کی K

کی می رسد روز وصال بی قراران ( اشعار کافشین (کریم شاهزاده رحیمی))

سلام

راه سبز لاله های سرخ را به یاد دار

مرغ عاشق سپید را که آسمان برای او تپید را به یاد دار

سبز باش و سرخ چون سپید چون امید


ادامه مطلب شعریست در مدح بی بی از یک ناشناس(وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره ها!)

ادامه مطلب ...

بازیچه زبان شد ،عرفان و دانش و دین!

 

 بازیچه زبان شد ،عرفان و دانش و دین

اسرار عارفان شد آواز های نسرین

 

رازی که بود پنهان در نزد عشق بازان

با طبل و ساز می گفت استاد طبل سازان

 

علم بدون تهذیب ام المصائب ماست

از زاهدان ناپاک هر گوشه جنگ و دعواست

 

وقتی طبیب می گفت سیگار مرگ خاموش

می رفت و دود می کرد در کنج لانه ی موش

 

می گفت شیخ جنت در نزد ما حقیر است

یک روز  دیده می شد در مرز باغ گیر است

 

در گردنه به تک چرخ از مرگ یار می گفت

گویا که بی خبر بود مانند یار می خفت

 

در معده حقیری حوضی گلاب ریزند

باید به دستشویی با صد عذاب ریزند

 

در کاسه پر از گل دریا نگشت داخل

باید که کرد کاسه مخلوط خاک ساحل


این مقاله را در پست اول وبلاگ http://KAFSHIN.BLOGFA.COM حتما ببینید

 

 لطفا اینطوری پارسی را پاس نداریم

یادت تمام قافیه ها را به باد داد

 

یادت تمام قافیه ها را به باد داد

دار وندار قافیه آرا به باد داد

 

 

زیبایی نسیم دل انگیز کوی دوست

باران نزد ولی دل ما را به باد داد

 

 

با قاصدی که مژده وصلش به ما رساند

خود کیمیای خاک شفا را به باد داد

 

 

آن نازنین که صد پر از اعجاز غنچه داشت
با دست خود کتاب دعا را به باد داد

 

عالم نصیب باد شد آنشب که یار ما

موی سیاه مشک فزا را به باد داد

تو خسته ای گم گشته او پرکنده ام من!

 

تردید دارم مرده ام یا زنده ام من /      / گویا که دورم خسته ام بازنده ام من

 

سوهان روح من شده دنیا پرستی /     / دور از تبسم بی خیال خنده ام من

 

عمری تلف شد در خیال خودنمایی /    / از خود همیشه دائما شرمنده ام من

 

در سی نمای چهره مرداب مردیم/      / تو خسته ای گم گشته او پر کنده ام من

 

در جام چشمانم بریز ای جان چشمم / / نوشیدنت را طالبم تا  بنده ام من

 

ای کاش چون خون در رگم می ریخت جامت /   / خورشید می نوشم دگر تابنده ام من