یا مُقلِّب قلب ها را زنده دار
یا مدبِّر روز ُ شب را کن بهار
یا مُحَوِّل حال ها را خوب کن
بهترین کن حال ُ روز ُ روزگار
میرسد نوروز با ماه صیام
رحم کن بر عاشقان روزه دار
میهنم را دور دار از شایعات
دوراز اختاپوس منحوس دلار
ای گرامی سال نو این هفت سین
خواهم از بهر شما از کردگار
سربلندی سرخوشی سرزندگی
سبزی ُ سامان سلامت سایهسار
از سلامُ ُ سایهی لطف خدا
منجی آید تا سرآید انتظار
کریم شاهزاده رحیمی
✨
قشون رفته غبارش مانده باقی
از آمریکا دلارش مانده باقی
کجا رفت آن فضاپیما و ماهش
که تنها ماهوارش مانده باقی
روانگردانتر از تریاکُوُُ می بود
ولی حالا خمارش مانده باقی
از آن گلخانه تنها مانده کاکتوس
و از کاکتوس خارش مانده باقی
از آن کاخی که سقفش تا فلک بود
فقط تنها حصارش مانده باقی
نترس از نعرهی سلطان جنگل
شده زخمی شکارش مانده باقی
شد آن کوه یخ از گرما شناور
یخ و آب و بخارش مانده باقی
اگرچه پرچمش شد پرستاره
ولی شبهای تارش مانده باقی
کریم ش رحیمی
-------------------
برای شعرهای بیشتر
روی ⚜️کـــــلــــمـــــاتـــــــ دل ⚜️ ضربه بزنید
یک خلاصه از آنچه باید گفت
....
ابلیس می خواهد که ما با احساس بدبختی بمیریم
آنقدر گفته از سیاهی در دست غم هر دم اسیریم
_|★-/★/*★*\★\-★|_
هر چه افراط کنم، عشق علی کافی نیست
هرچه زیبا بسرایم، غزلی کافی نیست
قطره ای از یم او گوهر ناب است و بدل
هفت دریا دُرْ و لعل بدلی کافی نیست
هر چه نفرین به بقایای ابوسفیان کم
هرچه دلباخته باشم به ولی کافی نیست
گر بنامند مرا تندرو و افراطی
تا ابد در ره نور ازلی کافی نیست
ای ولای تو ز جانهای جهان شیرینتر
در مَثل مزّه ی نهر عسلی کافی نیست
بره هایی که سحر هدیه و شب دزدیدند
تا بنامند شهی را دغلی، کافی نیست
لم یزل سلطنتت در دل خوبان جهان
گرچه این سلطنت لم یزلی کافی نیست
می ما خّمّ ِْغدیر است و نی ما ملکوت
خامه و لوح و قلم را عملی کافی نیست
صد رحیمی اگر عمری ز علی گفت و شود
شعر مداحی هر صوت جلی کافی نیست
*★*★*★*★*★
دوباره گریه تمساح های فتنه گران و پاره پشت خر از ادعای فتنه گران
نگاه من نگران بر قضاوت دگران چه می کنند سفیهان برای فتنه گران
دوباره طلحه کنار زبیر می ماند و مانده جعفر کذاب پای فتنه گران
کمی شهید فراری برای گریه و زاری که میشوند فدائی به جای فتنه گران
دوباره حیله عمر ابن عاص نزدیک است که تازه میشود از ماجرای فتنه گران
فریب خط امامی به نیزه ، نیزه خامی همان فریب غریب ، آشنای فتنه گران
دگر نه ترس قیامت دگر نه اشک ندامت حیا که نیست و شیطان خدای فتنه گران
خدا کند که بیاید چراغ راه هدایت کنار تا زند از ره بنای فتنه گران