در مرز ـُ ارز ـُ ارزش صدبار فتنه کردند
کشتند ـ ُ گریه کردند در دل اگر نخندند
با چشم باز بنگر چیزی که واقعا هست
تا با دروغسازی چشم تو را نبندند ...
کریم ش رحیمی
دوباره گریه تمساح های فتنه گران و پاره پشت خر از ادعای فتنه گران
نگاه من نگران بر قضاوت دگران چه می کنند سفیهان برای فتنه گران
دوباره طلحه کنار زبیر می ماند و مانده جعفر کذاب پای فتنه گران
کمی شهید فراری برای گریه و زاری که میشوند فدائی به جای فتنه گران
دوباره حیله عمر ابن عاص نزدیک است که تازه میشود از ماجرای فتنه گران
فریب خط امامی به نیزه ، نیزه خامی همان فریب غریب ، آشنای فتنه گران
دگر نه ترس قیامت دگر نه اشک ندامت حیا که نیست و شیطان خدای فتنه گران
خدا کند که بیاید چراغ راه هدایت کنار تا زند از ره بنای فتنه گران