





















نمی دانم چه حالی دارم ای دوست
شده غم گوئیا آوارم ای دوست
اگر می خندم از زور خرابیست
در این خط شد بلا پرگارم ای دوست
سلام به تو که با جاده هایت می آیی
سلام به تو که با راه های روشنت به دنبال رهگذران خسته می گردی
سلام برتو که با دستهای پینه بسته دلمان قنوت یشمی ات را پیش گرفته ای
ای تو آغازی برای انتهای خستگی
ای تمام آفتاب
ای تو هم آهنگ آب
هم کمال آفتاب
شب احیا
شب قدر
و شب زنده شدن
شب سرگردانی
شب پیدا شدن و حیرانی
شب دریا
و شب صاحب عصر
شب پاینده شدن
شب گل درمانی
شب شیدا شدن و مهمانی
رسید مژده که فصل شکوفه جان شد
و آسمان و زمین آفتاب باران شد
رها شویم از این بندهای شیطانی
که بسته هر رمضان دست و پای شیطان شد
زمین ز دره غمهای روزمره رهید
زمان زمان عروج سریع انسان شد
ز لطف یار تو کولاک می کنی این بار
چه دیده ای تو خدا را ز بس که طوفان شد
بهاره جان و جهان ،نو بهار سبز زمان
زمان عزت انسان بهار قرآن شد
حلول ماه مباک رمضان بر دلدادگان سفره جانان و بر مهاجران جوان مبارک باد
امیدوارم از بابت قرو قاطی شدن شعر بالا در زمان ارائه ،بنده رو ببخشید!
کی این عذاب ثانیه ها را رقم زدند
حال فرشتگان خدا را به هم زدند
ما را کنار یاد شقایق رها کنید
بی ادعا چو سنگ به کاخ ستم زدند
انانکه در مقابل طوفان نفس خویش
در التهاب نحس دقایق قدم زدند
ما مردمان عافیت و ننگ نیستیم
از ابتدا در این ترانه تماما قلم زدند
حرف از صعود کفر در آنان نبود و نیست
بر قله بلند سعادت علم زدند
گاهی هم از دقایق شب بی ریا و مست
از عشق حق پیاله می دم به دم زدند
بیدارمان کنید شهیدان کوی دوست
کابوس ها چه قرعه به تاراج جم زدند
راه سبز لاله های سرخ را به یاد دار
مرغ عاشق سپید را که آسمان برای او تپید را به یاد دار
سبز باش و سرخ چون سپید چون امید
ادامه مطلب شعریست در مدح بی بی از یک ناشناس(وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره ها!)
ادامه مطلب ...